قمارباز معروف و مقتدری در قونیه بود که او را پاشاخان می‌گفتند.


پاشاخان بر سر میز قمار نشسته بود،

که جوانی با او قصد قمار کرد.

همگان آن جوان را از نشستن بر سر میز قمار با پاشاخان منع کردند،

اما جوان که در رؤیای رها شدن از زندگی سخت بود،

بر سر میز قمار نشست و همان ابتدا باخت و هرچه داشت همانجا خالی کرد.

بر سر میز قمار به پاشاخان گفتند،

این جوان فقیر و بینواست و

از سر فقر تمام زندگی خود را فروخته و با تو قمار می‌کند؛

بر او بباز تا صدقه‌ای بر او کرده باشی تو که شکر خدا از مال دنیا بی‌نیازی.

اما پاشاخان گوش نکرد و

جوان هر چه هم از اندک مال دنیا داشت به پاشاخان باخت و با چشمانی گریان راهی خانه شد.


از او سوال کردند چرا بر او نباختی؟؟

گفت: «من اگر بر او می‌باختم او سود می‌برد و تشویق می‌شد تا بر قماربازی خود ادامه دهد،

من شیرینی قمار را از او با زهر و تلخی باختن گرفتم،

تا در جوانی پا در مسیر گمراهی برای تحقق آرزوهای پوچ خود نگذارد.

چنانچه روز اول من هم مانند او فقیر و روستایی بودم که بر سر همین میز قمار بر من باختند و

مرا قمارباز کردند؛ کاش نمی‌باختند.»

اگر گاهی در زمان معصیت و گناه فَرَجی در کار ما حاصل نمی‌شود، این لطف و عنایت خداست.


ومَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (یوسف - 53)


☘️و من (خودستایی نکرده و) نفس خویش را از عیب و تقصیر مبرّا نمی‌دانم،

زیرا نفس امّاره انسان را به کارهای زشت و ناروا سخت وا می‌دارد

جز آنکه خدای من رحم کند، که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است.

اگر در معامله‌ای حرام و ناخالص و مشکوک آستین بالا می‌زنیم و اما ضرر می‌کنیم؛

این نظر عنایت خداست که نفس امّاره ما را به سوی گناه سوق می‌دهد

ولی حضرت احدیت بر ما رحم می‌کند که طعم و مزه مال حرام را بر مذاق خود نچشیم.

اگر روزی هوس گناه می‌کنیم و می‌خواهیم با نامحرمی ارتباط برقرار کنیم و

شرایط یا جور نمی‌شود یا بهم می‌خورد نشان محبت خداست.

همان اول می‌بازیم که دیگر سمت خطا نرویم و بعد از مدتی با کلی بارِ معصیت که کسب کرده‌ایم برگردیم.

گاهی باختن همان ابتدا عین بردن است.

فلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّىٰ إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ (انعام - 44)


☘️پس چون آنچه به آنها تذکر داده شد همه را فراموش کردند

ما هم درهای هر چیز را به روی آن‌ها گشودیم

تا چون به نعمتی که به آنها داده شد شادمان و مغرور شدند

ناگاه آنها را (به کیفر اعمالشان) گرفتار کردیم و آن هنگام (خوار و) ناامید گردیدند.


**************************


یاد اون شعر معروف افتادم که میگف.



خدایا چه شیرین است


در قمار زندگی


همه ام را به تو ببازم


عشق فقط خدا



عشق فقط خدا

وبلاگ و کانال عشق فقط خدا


www.deniz.blog.ir

eshgekhodayi@


تلگرام - سروش - ایتا - آی گپ



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

غرور زخمي من فروشگاه اینترنتی دایان شاپ مداد رنگی رسانه خبري فلزیاب تهرانی دانلود طرح توجیهی مکان های گردشگری قزوین تعمیرات تی وی جمهوری اسلامی اروپا